نویسنده: حمــزه خانبیگـــی*
احادیثی که به دستور پیامبر -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- نوشته شدهاند
طبق اسناد مذکور، در زمان پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- هیچ نوشتهای از احادیث به صورت کتاب و برای عموم وجود نداشته بلکه تنها به صورت جزوههای کوچک به نام «صحایف» در دسترس برخی از اصحاب بودهاند و تعدادی از آن صحیفهها را با سندهای متفاوت در قوت و ضعف به شرح زیر گزارش کردهاندکه مشهورترین این مکتوبات، بدین قرار میباشند:
1-کتاب الصدقه:
نامهای بود مشتمل بر احکامیاز قبیل زکات حیوانات و شرایط اداء و اخذ آن، که آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- پس از فتح «مکه» به عنوان رهنمودی به سوی عاملین خویش در اطراف مملکت اسلامیارسال فرمود. و پیامبر خدا -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- شخصاً آن را به یکی از اصحاب، املاء نموده بود. اما، هنوز به مقصد مقرر نرسیده بود که رسول الله -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- وفات یافت.
پس از آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم-، کتاب مزبور بدست ابوبکر صدیق (رض) و بعد از وی، بدست عمر فاروق (رض) افتاد. بعد از شهادت عمر (رض)، نزد دو فرزندش، «عبدالله» و «عبیدالله» (رض) ماند و از آنها به «عمر بن عبدالعزیز» رسید و او آن را نقل نمود و سپس به «سالم بن عبدالله» (نوهی «عمر فاروق») منتقل شد و امام «ابن شهاب زهری» از «سالم» حفظ نمود و برای دیگران قرائت کرد. (درس ترمذی، ج: 1، ص 39)
- وقتی که حضرت «ابوبکر» (رض)، حضرت «انس» (رض) را به «بحرین» فرستاد، یک کتاب صدقه نوشت و به او سپرد. اقتباسات و مضامین مختصر آن در «صحیح بخاری» و غیره به تکرار میآید. در این کتاب هم کم و بیش همان احکام هستند که در «کتاب الصدقة» آن حضرت -صلی الله علیه وسلم- وجود داشتند. گمان میرود در اصل این کتاب جداگانهای نیست، بلکه همان «کتاب الصدقة» پیامبر -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- میباشد؛ زیرا بر آن، مهر آن حضرت-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- ثبت شده بود. (کتابت حدیث، ص: 83)
«حماد بن سلمه» - محدث و فقیه بنام - میگوید:
«از ثمامه (نوهی انس) کتابی گرفتم که میگفت این کتاب را ابوبکر، هنگامیکه انس را برای دریافت زکات میفرستاد، برایش نوشته است و بر آن مهر رسول الله -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- نقش بسته بود». (سنن ابی داود)
2-صحیفهی ابوبکر صدیق(رض) (م ـ 1)؛
امالمؤمنین عایشه رضیالله عنها گفته است: «پدرم احادیث رسولالله-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- تا پانصد حدیث جمع کرده و نوشته بود، (تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 5 و علوم الحدیث، زیرنویس، ص 21)
ناگاه شبی از شبها آرام نگرفت و همواره از پهلویی به پهلوی دیگر میگشت و من از مشاهدهی این وضع غمگین و نگران شدم و عرض کردم: «این ناآرامیبر اثر درد و ناراحتی است یا خبر ناخوشایندی به تو رسیده است»، و وقتی که روز شد به من گفت: آن احادیثی که پیش توست بیاور، و وقتی آن نوشته را آوردم آتش را خواست و آن را سوزاند و به او عرض کردم چرا این نوشته را سوزاندی؟ در جواب گفت: میترسم بمیرم و این نوشته بنام من باقی بماند، من احادیثی را از کسانی که مورد اطمینان من بودهاند روایت کردهام و ممکن است آنها واقعیت را برای من روایت نکرده باشند، و در نتیجه من سبب شوم که خلاف واقعیت بنام احادیث روایت گردد. (همان)
3-صحیفهی علی مرتضی(رض):
بخاری محدث در صحیح خود از ابیجحفه روایت میکند:
که به علی(رض) گفتم: آیا در نزد شما کتابی وجود دارد علی در جواب گفت: نه، غیر از کتاب خدا و درک و فهمیکه به مرد مسلمانی داده شده است. (ارشاد الساری، شرح بخاری، ج 1، ص 214)
و به غیر از آنچه در این صحیفه هست چیزی در نزد ما نیست، ( بنابر منابع شیعه حضرت علی(رض) دارای صحیفه بوده است.)
گفتم در این صحیفه چه چیزهایی وجود دارد؟ در جواب گفت موضوع حکم دیه و آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان به قصاص قتل کافر کشته نمیشود».
قسطلانی در شرح این صحیفه نوشته است: «برگی بود نوشته شده و به قبضهی شمشیر او آویزان بود، و بر حسب روایت نسائی، علی مرتضی در این هنگام نوشتهای غلاف شمشیرش (همان) بیرون آورده، و برخی ترجیح میدهند». (صبحی صالح در علوم الحدیث، ص 19 و 20)
که عبارت علی مرتضی: «به غیر از آنچه در این صحیفه هست» اشاره به همان منشور وحدت شهروندان مدینه بوده، که پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- در سال اول هجرتش به مدینه، به منظور حفظ حقوق تمام شهروندان ـ اعم از مسلمان و غیر مسلمان ـ دستور داد آن منشور را با همین سرآغاز بنویسند: «هذا کتاب (روایت این منشور از ابوعبید و ابن هشام و به وثایق سیاسی، دکتر محمد حمیدالله، شماره 1 مراجعه شود. به نقل علومالحدیث، ص 19 و ترجمه عبارت فوق: این مکتوب محمد پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- و رسولالله است در بین مؤمنین و مسلمین از قریش و اهل یثرب (مدینه) و کسانی که از آنان تبعیت کرده و به آنان ملحق و در جهاد با آنها هستند. بیگمان آنان ملت واحدی هستند، جدا از مردم)
محمد النبیّ رسولالله بین المؤمنین و المسلمین من قریش و اهل یثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم انهم امّهی واحدهی من دون الناس» (همان)
که در این منشور عبارت «اهل هذه الصحیفهی» پنج مرتبه تکرار شده است و مطالب مذکور «حکم دیه و آزاد کردن اسیر و...» از بخشهای مهم آن منشور بوده است.
4-صحیفهی «عمرو بن حزم» (رض)؛
در سال دهم هجری، هنگامیکه آن حضرت-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم-، «عمرو بن حزم» (رض) را والی «نجران» کرد و به آن دیار گسیل داشت، صحیفهای محتوی احادیث خویش را که به خط «ابی بن کعب» (رض) ترتیب داده بود، به وی سپرد. بعدها این صحیفه، به نام حضرت «عمرو بن حزم» (رض) معروف گردید و توسط محدثین دیگر انتشار یافت.
در این کتاب، علاوه بر چند نصایح عمومی، احکام شرعی چندی راجع به طهارت، نماز، زکات، عشر، حج، عمره، جهاد، مال غنیمت، مالیات، خونبها، امور نظامیو آموزشی و... بیان شده بود. حضرت «عمرو بن حزم» (رض) به عنوان والی در یمن، در پرتو این کتاب، وظایف خویش را به بهترین صورت ممکن انجام داد. پس از وفات او، کتاب موصوف بدست نوه اش _ «ابوبکر» _ افتاد. «امام زهری» از وی این نوشته را خوانده و ضبط نمود و به شاگردان خویش نیز احادیث آن را یاد میداد. (محمد تقی عثمانی، «حجیت حدیث»، ص:134)
5 - صحیفهی عبداللهبن عمروعاص (م ـ 65)؛
که از بزرگترین جزوهها و به گفته ابن اثیر مشتمل بر یک هزار حدیث بوده و از معروفترین صحیفهها به شمار میآید، و عبدالله با اجازه پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- این احادیث را یادداشت کرده است، زیرا روایت گردیده که روزی عبدالله به خدمت پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- آمد و عرض کرد آیا هر چه از تو شنیدم اجازه هست آن را به قید کتابت درآورم؟ (تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی، ص 58 و المحدث الفاضل، تألیف رامهرمزی، ص 4 و جلد 2 و طبقات ابن سعد 2/2، ص 125 و تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص 84)
پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- فرمود: بلی، عبدالله گفت چه در حال شادی و رضا و چه در حال قهر و عصبانیت؟ پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- فرمود: بلی همه را به قید کتابت درآور، زیرا در هیچ شرایطی من جز حق چیزی نمیگویم و این صحیفه در مسند امام احمد مندرج و روایت گردیده است.( همان)
و به «صحیفه صادقه» معروف است. (همان)
و عمروبن شعیب (م ـ 120) نوهی عبدالله بن عمروعاص و همچنین مجاهد (م ـ 103) تابعی بزرگوار این صحیفه را از عبدالله بن عمروعاص روایت کردهاند و این دو راوی شخصاً این صحیفه را دیدهاند، زیرا عمروبن شعیب (م ـ 120) فرد بسیار نزدیک به خانوادهی عبدالله بن عمروعاس بوده و مجاهد نیز خود گفته است: «روزی به ملاقات عبدالله بن عمروعاص رفتم و به آن صحیفه که در زیر فرش جلو او بود دست بردم مرا از بیرون آوردن آن منع کرد، گفتم عجیب است تو تا حال هیچ چیزی را از من دریغ نکردهای! گفت: این «صحیفه صادقه» است شخصاً احادیث مندرج در آن را از خود پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- شنیدهام و کسی واسطه نبوده است. (همان)
6 - صحیفهی سعدبن عباده انصاری (م ـ 15)؛
ترمذی محدث روایت کرده است.(سنن ترمذی، کتاب الاحکام باب الیمین مع الشاهد)
که: سعدبن عباده انصاری صحیفهای در اختیار داشت که در آن پارهای از احادیث و سنّتهای رسولالله-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- را گردآوری کرده بود، (صحیفه همام، ص 17 و عرض الانوار، ص 173، به نقل از علوم الحدیث، ص 13)
این صحیفه بعدها توسط فرزند همین صحابی روایت گردید. (صحیفه همام، ص 16، به نقل تدوین حدیث)
و بنا به نقل بخاری محدث این صحیفه نسخهای از همان صحیفهی عبدالله بن اوفی است که احادیثی را به دست خود استنساخ کرده و مردم نیز آن را در محضر او سماع و قرائت کردهاند. (صحیح بخاری، کتاب جهاد و به نقل السیر الحثیث فی تاریخ تدوین الحدیث، ص 9)
7- صحیفهی جابربن عبدالله (م ـ 78)؛
به اعتقاد مسلم در صحیحش این صحیفه دربارهی مراسم حج و مشتمل بر احادیثی بوده است.( طبقات ابن سعد، 5/344 و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 110)
احتمال دارد که برخی از احادیث آن در حجهالوداع و ضمن خطبهی مفصل پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- ذکر شده باشند، و امری کهاین احتمال را قوت میبخشد این است که قتادهی تابعی (م ـ 118) دربارهی اهمیت این صحیفه میگفت:
«من برای حفظ صحیفهی جابر به اندازهی حفظ سورهی بقره اهمیت میدهم». ( تاریخ کبیر، بخاری، ج 4، ص 182.)
و بعید نیست احادیثی را که سلیمان بن قیس یشکری یکی از شاگردان جابر آنها را روایت کرده، از همین صحیفه نقل کرده باشد، (تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص 215)
و شایان توجه است که برای روایتی ارزش قایل شویم مبنی بر اینکه وهب بن منبه (م ـ 114) احادیث جابر را از املا کردن او روایت کرده (همان کتاب، شرح حال وهببن منبه و به صحیفه همام، ص 16 مراجعه شود، صبحی صالح، ص 14)
هنگامیکه جابر حلقهی درسش را در مسجد پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- تشکیل میداد و احتمال دارد آن احادیث هم از صحیفهی جابر نقل شده باشند، و کمترین نتیجهی این گزارشها این است که آن صحیفه در بین مردم معروف بوده، و ممکن است بعضی از شاگردان جابر آن استنساخ کرده باشند هر چند امروز اثر محسوسی از این نسخهها دیده نمیشود.
8- صحیفهی سمرهی بن جندب (م ـ 60)؛
ایشان احادیث بسیاری در آن مکتوب، و به صورت نسخهی بزرگی بود که بعد از وفات سمره پسرش آن را به ارث برد، و از آن صحیفه روایت میکرد. ( تهذیب التهذیب، عسقلانی، ج 4، ص 198)
و گمان میرود این صحیفه همان رسالهای باشد که سمره برای فرزندانش ارسال داشته و ابن سیرین درباره آن گفته: «در رسالهی سمره که برای فرزندانش فرستاده، علم بسیاری وجود داشت». ( همان، ص 236)
9- صحیفهی عبدالله بن عباس (م ـ 69)؛
ایشان در این صحیفه، به یادداشت و نوشتن بسیاری از احادیث و سیره رسولالله-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- در لوحها اقدام نمود و آنها را با خود به محافل علمیمیبرد، (طبقات ابن سعد، ج 5، ص 123 و السیر الحثیث، ص 9)
و به طور تواتر نقل گردیده که بعد از وفاتش کتابهای به جا ماندهاش بار یک شتر بود. ( طبقات ابن سعد، ج 5، ص 216 و تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص 136 و شذرات الذهب، ابن حماد حنبلی، ج 1، ص 114)
و شاگردش سعدبن جبیر آنچه ابن عباس بر او میخواند یادداشت میکرد و اگر کاغذ تمام میشد آنها را بر لباس خود و گاهی روی کف دست خود مینوشت و بعد از مراجعت به منزل، آنها را به برگهایی از کاغذ منتقل مینمود. (سنن دارمی، ج 1، ص 128 و ابن سعد، ج 6، ص 179 به نقل از علومالحدیث، صبحی، ص 20 و 21)
و صحیفهی ابن عباس مدتها نزد همگان معروف و استفاده از آن متداول بود، و فرزندش علی این صحیفه را از پدرش ارث برده است و مردم تا آن اندازه در هر زمانی آن را مورد استفاده و روایت خود قرار دادهاند که کتابهای تفسیر و حدیث پر از روایتهای ابن عباس گردیده است، اما معلوم نیست خود آن صحیفه درچه زمانی و به چه شکل و علتی از بین رفته است. (طبقات ابن سعد، ج 5، صص 123 216.)
10- صحیفهی گردآوری ابوهریره؛
شاگردش تابعی معروفی همامبن منبه (م ـ 101) از ایشان این صحیفه را روایت کرده است و بعد به صحیفهی همام معروف گردیده است و این صحیفه از چندین جهت جایز اهمیت است. یکی از این جهت کهاین صحیفه همانگونه که ابوهریره احادیثش را روایت و همام آن را تدوین نموده عیناً به دست ما رسیده است و شایسته است آن را «صحیفه صحیحه» بنامیم .( همانگونه که در کشف الظنون است.)
همانگونه که صحیفهی عبدالله بن عمر را «صحیفهی صادقه» نامیدهاند و برای اولین بار محقق پژوهشگر دکتر محمد حمیدالله از دو نسخهی خطی و مانند هم از صحیفهی همام در دمشق و برلن خبر داد، و آنچه ما را از صحت مندرجات آنها مطمئن میکند این است که احادیث موجود در آنها تمام و کمال در مسند امام احمد آمدهاند و بسیاری از احادیث این صحیفه نیز در صحیح بخاری در ابواب گوناگون دیده میشوند.( صحیح بخاری، چاپ مصر در سال 1313، ج 1، ص 34 و 39 و 56 65 و 91، ج 4، ص 56 و 63 و 86 به نقل صبحی صالحی، ص 23.)
و این صحیفه مشتمل بر یک صد و سی و هفت حدیث است و جه اهمیت دیگر این صحیفهاین است که به صورت علمیو عینی بیشتر از صحیفههای دیگر دلالت دارد بر اینکه زیرا همام در سال چهل متولد و ابوهریره استادش در پنچاه و هشت متوفی گشته و بدیهی است تدوین این صحیفه به وسیلهی همام قطعاً قبل از وفات استادش بوده است، زیرا تمام احادیث موجود در این صحیفه را از ابوهریره استماع نموده است و وجود این صحیفه و امثال آن این شایعه را که حدیث فقط در آغاز قرن سوم تدوین شده است به کلی تکذیب میکند. (علوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، ص 22)
11 - بخشنامهها؛
ابلاغ فرامین به سوی استانداران به صورت مکتوب، یکی از کارهای دینی _ سیاسی در امور مملکت بود. آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- هر جا که صحابه (رض) را برای اجرای احکام اسلامیو کنترل اوضاع و احوال میفرستاد، بر ایشان دستورات و رهنمودهایی شرعی مینوشت، تا در سایهی آن بهتر بتوانند در حل امور مردم تصمیم گیری نمایند.
حاصل این هدایات و فرامین که گاه هنگام ارسال یاران به دستشان میداد، و گاه پس از رفتن آنان به طرفشان ابلاغ میفرمود، گرد آمدن چندین صحیفه است که مضامین آنها اکنون در دسترس ما قرار دارد.
آن گاه که حضرت «ابوهریره» (رض) و حضرت «علاء بن حضرمی» (رض) را، سفیر خویش تعیین فرمود و به طرف زرتشتیان سرزمین «هجر» روانه کرد، هدایاتی برایشان نوشت که در آنها از زکات و عشر مفصلاً سخن به میان رفته بود. (محمد تقی عثمانی، حجیت حدیث، ص: 134)
حضرت «معاذ بن جبل» (رض) و «مالک بن مراره» (رض) را به یمن فرستاد و به آنها بخشنامهای در مورد احکام شریعت، عنایت فرمود. (ن. ک: انوار الباری، ج: 1، ص: 22)
ودرنوشتهای که برای معاذ بن جبل (رض) و به یمن فرستاده شد، عدم تعلق زکات بر سبزیجات نوشته شده بود. (ن. ک: انوار الباری، ج: 1، ص: 22)
12 - تعلیماتی برای هیئتها؛
بسیاری از قبایل عرب پس از گرویدن به اسلام، هیئتهایی از افراد برجستهی خویش را به «مدینه» میفرستادند تا آموزشهای لازم اسلامیرا در آنجا فرا بگیرند. این وفود برای مدتی معین در «مدینه» میماندند و در طی این دوران تعلیمات اسلامیرا از «قرآن» و «سنّت»، تحت نظارت پیامبر -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- به کمک اصحاب -رضی الله عنهم- فرا میگرفتند. این هیئتهای اعزامیمعمولاً، هنگام بازگشت به قبایل خویش، از آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- متقاضی میشدند تا رهنماییها و احکامیضروری بر ایشان بنویسد. آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- و صحیفهای متشکل از مهمترین مسائل را تنظیم میکرد و به آنها میداد.
نمونههای زیادی از این نوشتههای باقی مانده است. در اینجا دو مورد ذکر میگردد:
دو وفد از دو قبیله به نامهای «سماله» و «حدان»، پس از فتح «مکه» حاضر شدند و مشرف به قبول اسلام گردیدند. رسول خدا -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- برای آنها صحیفهای نوشت که احکامیمربوط به زکات در آن درج شده بود. حضرت «ثابت بن قیس» (رض) نویسندهی این کتاب و «سعد بن عباده» (رض) و «محمد بن سلمه» (رض)، گواهان آن بودند. (حجیت حدیث، ص: 137)
وفد قبیلهی «خثعم» نزد آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- آمد. اعضای آن گفتند: «ما به خدا ایمان آوردیم و نیز به رسولش و آنچه که از طرف خدا آمده است؛ پس برای ما کتابی بنویس تا بر مفادش عمل نماییم».
آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- برای آنها کتابی نوشت و حضرت جابر بن عبدالله (رض) و دیگر حاضرین بر آن گواه شدند. (همان کتاب، ص: 137-136)
13- نوشتههای دیگر؛
چهار مورد از مکتوبات ذکر شده، مهمترین نمونهها از نوشتههای متعددی است که اغلب برای بیان مثال از احادیث املاء شده به امر پیامبر -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- ارائه داده میشود. نمونههای دیگری از این طیف نامهها و مصاحف را میتوان در زمینههای دیگری نیز یافت. من جملهی این مکتوبات، احادیثی است که در خصوص دعوت حکمرانان (نامههای تبلیغی آن حضرت -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- به پادشاهایران، روم، مصر و... در این باب مشهور هستند.) بزرگ دنیا به اسلام، راهنماییهای نظامیو قضایی، پیمان نامهها، امان نامهها، انواع معاملات و... نوشته شده است.
حدیث در دورهی خلفای راشدین
در عصر خلفای راشدین که بر اصالت و خالص بودن عقاید و اخلاق و احکام دین اسلام بسیار تأکید میگردید، و از بدعتها و نفوذ عقاید ادیان دیگر در دین اسلام به شدت جلوگیری به عمل میآمد، برای قبول روایتهای پراکنده نهایت احتیاط را رعایت میکردند و طبق توضیحات آتی چهار اصل مهم علم الحدیث یعنی «شاهد و متابع تضاد، و روایت به عین لفظ» را در پذیرفتن هر حدیثی منظور میداشتند، و انجمن محدثین در مدینه تشکیل گردید، و افراد متخصص در روایت حدیث را به بصره و شام و کوفه اعزام نمودند ولی نوشتن احادیث به صورت کتاب و برای استفادهی عموم و تدوین کتابهای حدیث در زمان خلفای راشدین همانند زمان پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- ممنوع بود. (تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 2 و 3 و صحیح بخاری در ارشاد الساری، ج 9، ص 142 و الفاروق، شبلی نعمانی، بخش دوم، ص 279 و 289 و 187)
نتیجــه گیـــری
1 - توجه مفرطی که مسلمین در قرن اول ا سلام به حفظ و یادداشت ذهنی احادیث از خود نشان میدادند، هرگز آنان را از پی بردن به اهمیت نوشتن احادیث و دست یازیدن به آن باز نداشت.
2 - حدیث هم به معنی «اقوال و افعال و اخلاق و تأییدهای پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم-» امری است کامل و ثابت و لایتغیر ودر راستای تفسیر وتبیین وتطبیق ایات قرآن در زندگی فردی واجتماعی انسان جایگاه ویژهای را داراست.
3 - در سایه مدارک و دلایل روشنی میبینیم که مسیر کتابت و تدوین حدیث در زمان پیامبر -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- شروع ودر طول قرون به تدریج مترقیتر و منظمتر شده است.
4 - پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- در سالهای اوایل وحی فقط به علت احتیاط و جلوگیری از آمیختن قرآن و حدیث، و پیدا شدن کتابی در برابر «کتاب الله» ـ به طور کلی نوشتن احادیث را ـ چه به طور صحیفه و جزوهی شخصی و چه به صورت کتاب و برای عموم ـ ممنوع اعلام کرد ولی بعد از گذشت مرحله آغازین نزول قرآن وپختگی فکری وعقیدتی وفرهنگی صحابه اجازه کتابت حدیث ار صادر فرمودند.
5 - حدیث و سنّت پیامر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- علاوه بر اهمیت ذاتی خود، و عنوان مرجع دوم احکام اسلامیرا داراست، است، وبخاطر اینکه وسیلهی تبیین مرجع اول احکام اسلامیاست حایز اهمیت و فوقالعادهای میباشد.
6 - روایات(منع ونهی از کتابت)، متعلق به دورههای اولیهی اسلام میباشند؛ مربوط به سالهایی که هنوز مرزبندی مشخص و منسجمی میان مصادر ومنابع تشریح قانونگذاری در اسلام وجود نداشت.
7 - خداوند متعال در دهایه از آیات محکم ده بار به طور مؤکد، اطاعت از پیامبرش را متعاقب اطاعت از خود و متصل به آن ذکر کرده است، و بدیهی است اطاعت از پیامبر جز اطاعت از «اقوال و افعال و تأییدهای پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم-» که مجموعاً حدیث و سنّت نامیده میشوند چیز دیگری نمیتواند باشد.
8 - به خوبی از محتوای مقاله استنباط میگردد، که کتاب احادیث در آن زمان تنها به صورت کتاب و برای استفادهی عموم ممنوع گشته است، اما نوشتن آنها به صورت جزوه و صحیفه برای استفادهی شخصی و کمک به حافظههای ضعیف نه تنها پیامبر-صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- آن را ممنوع نکرده بلکه طبق احادیث زیر آن را جایز اعلان فرموده است
9 - بازداشتن صحابه - رضی الله عنهم- از نوشتن احادیث در ابتدای امر، مانند اقدامات و فرامین رسول اکرم -صلّی الله علیه وعلی آله وسلّم- کاملاً بر اساس حکمت و مصلحت بینی استوار بود.
10 - بنا به توجیه و بیان علامه «نووی» ودیگران وانچه که گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که «نوشتن حدیث در هیچ زمانی مطلقاً ممنوع نشده بود. بلکه عدهای از اصحاب (رض) عادت داشتند به همراه نوشتن آیات «قرآن کریم»، تشریحات مربوط را نیز در کنار آیهها یادداشت نمایند. وهمچنین ثابت میشود که موضوع «منع کتابت» در صدر اسلام، اصلا پایههای ثابت و دائم نداشته و همواره معلول به علل و موقت و دارای دامنهای محدود و منحصر بوده است و در مقابل، «کتابت» پدیدهای مانوس و پذیرفته شده بود. و در واقع ممانعت از نوشتن در اوایل، مقدمه و یک نوع زمینه سازی برای ترویج کتابت حدیث بود.
فهرست مصادر ومنابع
منابع عربـــــی
•قرآن کریم.
•ابن حجر عسقلانی در نزهة النظر، بی نا، بی تا.
•ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، دارالفکر، 1408هـ.ق، بیروت.
•ابن حنبل، احمد، مسند به تحقیق احمد محمد شاکر، دارالمعارف، 1404هـ. ق، مصر.
•ابن سعد، ابوعبدالله، (مشهور به کاتب واقدی)، الطبقات الکبری(معروف به طبقات ابن سعد، لیدن، افست تهران.
•ابن الصلاح شهرزوری، تقی الدین ابوعمرو، مقدمة فی علوم الحدیث، (معروف به مقدمه ابن صلاح)دارالفکر، 1404هـ. ق، دمشق.
•ابن عبدالبر، «جامع بیان العلم»، ج: 1، ص: 73.
•ابن ماجه، محمدبن زید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بیروت.
•ابوریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیئ، مؤسسه منشورات الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
•انورشاه کشمیری، «انوارالباری»، ج: 1، ص: 23.
•بخاری، محمد بن اسمعیل، صحیح بخاری، دارالقلم، 1407 هـ. ق، بیروت.
•ترمذی، محمد بن عیسی، سنن به تحقیق احمد محمدشاکر، دارالکتب العلمیّه، بیروت.
•حمیدالله، محمد، مجموعه الوثائق السیاسیهی به ترجمه سید محمدحسینی، انتشارات سروش، 1374هـ. ش، تهران.
•خطیب بغدادی ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، تقیید العلم، حققّه وعلّقه یوسف العش، دارإحیاء السنهی النبویهی، ط2، 1974م، بیروت.
•خطیب بغدادی ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت، الکفایهی فی معرفهی الروایهی، دارالکتاب العربیّ، بیروت.
•سیوطی جلالالدین، تدریب الراوی، به تحقیق دکتر احمد، دارالکتاب العربیّ، 1405هـ.ق، بیروت.
•شبیر احمد عثمانی، «فضل الباری، انتشارات صدیقی، چاپ اول، بی تا، زاهدان.
•قسطلانی، شهاب الدین، ارشاد الساری فی شرح بخاری، 1326هـ.ق، بیروت.
•محمد تقی عثمانی، درس ترمذی، انتشارات صدیقی، چاپ اول، بی تا، زاهدان.
• محمد تقی عثمانی، «حجیت حدیث، انتشارات صدیقی، چاپ اول، بی تا، زاهدان.
•محمد رفیع عثمانی در «کتابت حدیث، انتشارات صدیقی، چاپ اول، بی تا، زاهدان.
•نیشابوری، محمدبن مسلم، صحیح به تصحیح محمدفؤاد عبدالباقی، دارالإحیاء التراث العربیّ، 1374هـ.ق، بیروت.
• هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائدومنبع الفوائد، تحقیق، الدرویش، دارالفکر، 1414هـ..ق، بیروت.
•تدوین السنهی النبویهی و نشأته و تطوره، تألیف: دکتر محمد بن مطر الزهرانی، بی نا، بی تا.
منـــا بع فارســــی
•خرم دل، مصطفی، تفسیرنور، نشر احسان، 1386، چاپ پنجم، تهران.(برای ترجمهایات).
•امام نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ، نشر احسان، 1367، چاپ اول، تهران. ( برای ترجمه احادیث)
•آزاد، محمد سلیم، انتشارات صدیقی، چاپ اول، تابستان 1378هـ.ش، زاهدان.
•صبحی صالح، علوم حدیث و اصطلاحات آن، به ترجمه دکتر عادل نادر علی، انتشارات أسوه، چاپ دوم، تابستان83، تهران.
•معارف، مجید، تاریخ عمومیحدیث، انتشارات کویر، چاپ پنجم 1385هـ.ش، تهران.
•نعمانی، علامه محمد منظور، معارف الحدیث، به ترجمه عبدالمجید مرادزهی، انتشارات صدیقی، چاپ اول، زمستان 1378هـ.ش، زاهدان.
*دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قران و حدیث دانشگاه تربیت معلم آذربایجان تبریز.
نظرات